|
پلاک92
|
||
|
دانشجو بود…دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….
خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ
  به پلاک 92 خوش آمدید. سلام اینجا سیاسی نیست، حذبی نیست، از چپ و راست نیست،جایی برای وقت تلف کردن نیست، یک وبلاگ ساده نیست، اینجا تفرقه نیست و............. نیست. ***** اینجا پلاک92 است***** خوش آمدید  آرشيو وبلاگ
پیوندهای روزانه
پيوندها
|
||
 |
